مرا انسان بخوان..


عاشق تـــــــــــنها

 

 مرا انسان بخوان

شاید كه روزی بعد

برایت قصه ی عشقی بخوانم

تو را در فكر خود جایی دهم من

برایت با زبان شعری بگویم

مرا انسان بخوان

تا جان خود را

برای با تو بودن

همان قربانی دیرین بسازم

تو انسان بودن من را

برای خود نمی خواهی

تو می خواهی مرا

قربانی بازی بی معنای خود سازی

تمام گرمی روح مرا گیری و

از آن در دل سردت كنی آتش

مرا انسان نبودن راه تاریك است

تو از من راه تاریكی گرفتی

به من از شعله ی گرم نگاهت نور دادی

ولی این شعله بر جانم گرفتست

من را آتش زدست این نور سوزان

مرا انسان بخوان شاید كه روزی بعد

چنین شعری از این ذهنم ببارد

و معنای خوش انسان شدن را

برایت من بگویم باز



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت 21:28 توسط maryam| |


Power By: LoxBlog.Com